معنی فارسی on the move
B1در حال حرکت، به معنای اینکه شخصی فعال است و معمولاً مشغول جابجایی یا فعالیت است.
Constantly in motion; busy; active.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Changing location; in motion
مثال:
Apple's plans also represent a strong challenge for the BlackBerry range, which was, until now, the only realistic way of providing access to corporate email on the move.
example
معنی(example):
او همیشه در حال حرکت است و از یک شهر به شهر دیگر سفر می‌کند.
مثال:
He is always on the move, traveling from one city to another.
معنی(example):
وقتی بچه‌ها در حال حرکت هستند، می‌دانید که پر از انرژی هستند.
مثال:
When kids are on the move, you know they are full of energy.
معنی فارسی کلمه on the move
:
در حال حرکت، به معنای اینکه شخصی فعال است و معمولاً مشغول جابجایی یا فعالیت است.
