معنی فارسی once in a blue moon
B2این عبارت به معنای چیزی است که خیلی نادر اتفاق میافتد.
Refers to an event that happens very infrequently.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
Very rarely; very infrequently.
example
معنی(example):
او فقط گاهی اوقات از خویشاوندانش دیدن میکند.
مثال:
She only visits her relatives once in a blue moon.
معنی(example):
هر از چند گاهی، او به خودش یک شام مجلل میدهد.
مثال:
Once in a blue moon, he treats himself to a fancy dinner.
معنی فارسی کلمه once in a blue moon
:
این عبارت به معنای چیزی است که خیلی نادر اتفاق میافتد.