معنی فارسی one's bounden duty

B1

وظیفه‌ای که هر فرد باید به آن عمل کند و از لحاظ اخلاقی یا قانونی مسؤلیت دارد.

An obligation or duty that someone is morally or legally required to fulfill.

example
معنی(example):

کمک به نیازمندان، وظیفه‌ی واجب هر فرد است.

مثال:

It is one's bounden duty to help those in need.

معنی(example):

به عنوان یک شهروند، وظیفه‌ی واجب هر فرد رأی دادن است.

مثال:

As a citizen, it is one's bounden duty to vote.

معنی فارسی کلمه one's bounden duty

:

وظیفه‌ای که هر فرد باید به آن عمل کند و از لحاظ اخلاقی یا قانونی مسؤلیت دارد.