معنی فارسی onehood
B1یعنی احساس یا وضعیت تعلق به یک گروه خاص، به ویژه در موقعیتی که اعضای آن با هم مرتبط هستند.
The sense or state of belonging to a specific group, especially when its members are connected to each other.
- OTHER
example
معنی(example):
یکخانوادگی گروه آنها را به هم نزدیکتر کرد.
مثال:
The onehood of the group brought them closer together.
معنی(example):
در یکخانوادگی، آنها قدرت را در تنوع یافتند.
مثال:
In onehood, they found strength in diversity.
معنی فارسی کلمه onehood
:
یعنی احساس یا وضعیت تعلق به یک گروه خاص، به ویژه در موقعیتی که اعضای آن با هم مرتبط هستند.