معنی فارسی onlaid

B2

روی گذاشته شده، حالتی است که در آن یک لایه به طور خاص بر روی سطحی قرار گرفته است.

The state of having a layer placed specifically over a surface.

example
معنی(example):

هنرمند طلا را روی بوم روی گذاشته بود.

مثال:

The artist had onlaid gold on the canvas.

معنی(example):

پیمانکار کاشی‌ها را به صورت زیبا روی گذاشت.

مثال:

The contractor onlaid the tiles in a beautiful pattern.

معنی فارسی کلمه onlaid

: معنی onlaid به فارسی

روی گذاشته شده، حالتی است که در آن یک لایه به طور خاص بر روی سطحی قرار گرفته است.