معنی فارسی onlay
B2روی گذاشتن، به معنی پوشاندن سطح یک شی به وسیله لایهای از مواد است.
To cover the surface of an object with a layer of material.
- VERB
example
معنی(example):
جواهرساز تصمیم گرفت که حلقه را با سنگهای قیمتی روی آن بگذارد.
مثال:
The jeweler decided to onlay the ring with precious stones.
معنی(example):
آنها مبلمان را با یک روکش زیبا روی میگذارند.
مثال:
They will onlay the furniture with a beautiful veneer.
معنی فارسی کلمه onlay
:
روی گذاشتن، به معنی پوشاندن سطح یک شی به وسیله لایهای از مواد است.