معنی فارسی onomatologically

B1

به طور مربوط به علم نام‌ها و ویژگی‌های آن‌ها.

In a manner relating to the study of names and their meanings.

example
معنی(example):

این کلمه به صورت آنوماتولوژیک برای ریشه‌هایش بررسی شد.

مثال:

The word was examined onomatologically for its roots.

معنی(example):

آن‌ها متن را به صورت آنوماتولوژیک برای درک پیش‌زمینه‌اش تحلیل کردند.

مثال:

They analyzed the text onomatologically to understand its background.

معنی فارسی کلمه onomatologically

: معنی onomatologically به فارسی

به طور مربوط به علم نام‌ها و ویژگی‌های آن‌ها.