معنی فارسی opalescing

B1

فرایند ایجاد درخششی که طی آن رنگ‌ها به هم می‌آمیزند.

The act of showing the qualities of opalescence.

example
معنی(example):

هنرمند از لایه‌ها برای ایجاد اثر درخشان روی بوم استفاده کرد.

مثال:

The artist used layers to create an opalescing effect on the canvas.

معنی(example):

ابرهای درخشان خبر از طوفانی نزدیک می‌دادند.

مثال:

The opalescing clouds hinted at an approaching storm.

معنی فارسی کلمه opalescing

: معنی opalescing به فارسی

فرایند ایجاد درخششی که طی آن رنگ‌ها به هم می‌آمیزند.