معنی فارسی opiniatedly
B1به طرز قاطع و محکم نظراتشان را بیان کردن.
In a manner characterized by strong or firm opinions.
- ADVERB
example
معنی(example):
او درباره کتاب مورد علاقهاش به طور قاطع صحبت کرد.
مثال:
She spoke opiniatedly about her favorite book.
معنی(example):
او در حین بحث به طور قاطعانه استدلال کرد.
مثال:
He argued opiniatedly during the discussion.
معنی فارسی کلمه opiniatedly
:
به طرز قاطع و محکم نظراتشان را بیان کردن.