معنی فارسی opportuneness

B2

به‌موقع بودن، کیفیت یا وضعیت مناسب برای انجام یک عمل.

The quality of being timely or well-timed.

example
معنی(example):

به‌موقع بودن نصیحت او مورد تقدیر قرار گرفت.

مثال:

The opportuneness of her advice was appreciated.

معنی(example):

ما باید به‌موقع بودن تصمیمات خود را ارزیابی کنیم.

مثال:

We must evaluate the opportuneness of our decisions in a timely manner.

معنی فارسی کلمه opportuneness

: معنی opportuneness به فارسی

به‌موقع بودن، کیفیت یا وضعیت مناسب برای انجام یک عمل.