معنی فارسی oppositively
B1به معنای بیان یا نظری است که با دیدگاه یا نظر دیگری کاملاً متفاوت است.
Describing a point of view or statement that is contrary to another.
- OTHER
example
معنی(example):
او درباره سیاست جدید به طور متضاد صحبت کرد.
مثال:
She spoke oppositively about the new policy.
معنی(example):
نظر او به طور متضاد با نظر او متفاوت بود.
مثال:
His view was oppositively different from hers.
معنی فارسی کلمه oppositively
:
به معنای بیان یا نظری است که با دیدگاه یا نظر دیگری کاملاً متفاوت است.