معنی فارسی optimality
B2بهینه بودن، کیفیت بهترین حالت یا کارایی در یک سیستم یا فرآیند.
The condition or quality of being optimal; the best or most effective option.
- NOUN
example
معنی(example):
به وسیله آزمایشها، بهینه بودن طراحی تأیید شد.
مثال:
The optimality of the design was confirmed through testing.
معنی(example):
بررسی بهینه بودن به بهبود فرآیندها کمک میکند.
مثال:
Evaluating optimality helps improve processes.
معنی فارسی کلمه optimality
:
بهینه بودن، کیفیت بهترین حالت یا کارایی در یک سیستم یا فرآیند.