معنی فارسی orbiculately

B1

به گونه‌ای دایره‌ای یا گرد.

In a manner that is orbicular; circularly.

example
معنی(example):

این اثر هنری به صورت دایره‌ای به نمایش گذاشته شد تا جلب توجه کند.

مثال:

The artwork was displayed orbiculately to attract attention.

معنی(example):

رقاصان به طور دایره‌ای در اطراف صحنه حرکت کردند.

مثال:

The dancers moved orbiculately around the stage.

معنی فارسی کلمه orbiculately

: معنی orbiculately به فارسی

به گونه‌ای دایره‌ای یا گرد.