معنی فارسی orienteering

B1

ورزشی است که در آن شرکت‌کنندگان باید مسیر را با استفاده از نقشه و قطب‌نما پیدا کنند.

A sport involving navigation with a map and compass, typically across varied terrain.

noun
معنی(noun):

Racing across unfamiliar place using a map and compass

example
معنی(example):

راهنمایی یک ورزش رقابتی است که دویدن و ناوبری را ترکیب می‌کند.

مثال:

Orienteering is a competitive sport that combines running and navigation.

معنی(example):

او در آخر هفته‌ها از راهیابی در جنگل‌ها لذت می‌برد.

مثال:

He enjoys orienteering in the forests during the weekends.

معنی فارسی کلمه orienteering

: معنی orienteering به فارسی

ورزشی است که در آن شرکت‌کنندگان باید مسیر را با استفاده از نقشه و قطب‌نما پیدا کنند.