معنی فارسی originatively
B1به شکلی خلاقانه و نوآور برای شروع یا حل مسائل.
In a manner that creates or originates; innovatively.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور خلاقانهای برای حل مشکل پیچیده فکر کرد.
مثال:
She thought originatively to solve the complex problem.
معنی(example):
او به پروژه به صورت خلاقانهای نزدیک شد و ایدههای جدیدی ارائه داد.
مثال:
He approached the project originatively, with fresh ideas.
معنی فارسی کلمه originatively
:
به شکلی خلاقانه و نوآور برای شروع یا حل مسائل.