معنی فارسی ornately
B1به صورت تزیینی، به طور زیبا و پیچیده و با جزئیات فراوان.
In a manner that is elaborate and intricate, richly adorned.
- ADVERB
example
معنی(example):
اتاق با الگوهای طلایی به صورت تزیینی تزئین شده بود.
مثال:
The room was ornately decorated with golden patterns.
معنی(example):
او به طور تزیینی صحبت کرد و از زبان پیچیده استفاده کرد.
مثال:
She spoke ornately, using elaborate language.
معنی فارسی کلمه ornately
:
به صورت تزیینی، به طور زیبا و پیچیده و با جزئیات فراوان.