معنی فارسی orthopraxia

B2

فرايندی که بر روی اعمال صحیح و رعایت آداب تمرکز دارد.

The practice of following correct actions or rituals in cultural or religious contexts.

example
معنی(example):

اورتوپراکسی نقش مهمی در حفظ سنت‌های فرهنگی دارد.

مثال:

Orthopraxia plays a crucial role in the maintenance of cultural traditions.

معنی(example):

برنامه درسی مدرسه شامل اورتوپراکسی برای آموزش رفتار مناسب است.

مثال:

The school's curriculum incorporates orthopraxia to teach proper conduct.

معنی فارسی کلمه orthopraxia

: معنی orthopraxia به فارسی

فرايندی که بر روی اعمال صحیح و رعایت آداب تمرکز دارد.