معنی فارسی orthopraxy
C1مفهومی در دین که عمل صحیح را بر ایمان صحیح مقدم میداند.
Strict adherence to correct practices, especially in religious contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
اورتوپرازی در برخی ادیان بر روی اعمال صحیح به جای باورهای صحیح تأکید میکند.
مثال:
Orthopraxy emphasizes correct practices over correct beliefs in some religions.
معنی(example):
جامعه برای اطمینان از احترام به آداب و رسوم خود، اورتوپرازی را دنبال میکند.
مثال:
The community follows orthopraxy to ensure that their customs are respected.
معنی فارسی کلمه orthopraxy
:
مفهومی در دین که عمل صحیح را بر ایمان صحیح مقدم میداند.