معنی فارسی oscillative
B1نوسانی، به حالتی که در آن حرکات یا تغییرات به شکل متناوب و منظم صورت میگیرد.
Characterized by oscillation; having properties of oscillation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت نوسانی امواج صوتی شگفتانگیز است.
مثال:
The oscillative nature of sound waves is fascinating.
معنی(example):
الگوهای نوسانی میتوانند در پدیدههای طبیعی مختلف مشاهده شوند.
مثال:
Oscillative patterns can be seen in various natural phenomena.
معنی فارسی کلمه oscillative
:
نوسانی، به حالتی که در آن حرکات یا تغییرات به شکل متناوب و منظم صورت میگیرد.