معنی فارسی oscillometer

B2

اوسیلویمتر، ابزاری برای اندازه‌گیری و تجزیه و تحلیل فرکانس سیگنال‌های متناوب.

An instrument used to measure the frequency of oscillating signals.

example
معنی(example):

یک اوسیلویمتری برای اندازه‌گیری فرکانس در سیگنال‌های الکتریکی استفاده می‌شود.

مثال:

An oscillometer is used to measure frequency in electrical signals.

معنی(example):

فنی‌کار اوسیلویمتری را قبل از شروع آزمایش کالیبره کرد.

مثال:

The technician calibrated the oscillometer before starting the test.

معنی فارسی کلمه oscillometer

: معنی oscillometer به فارسی

اوسیلویمتر، ابزاری برای اندازه‌گیری و تجزیه و تحلیل فرکانس سیگنال‌های متناوب.