معنی فارسی oscitance
B1اوسیتانس، حالتی که در آن فرد خوابآلود یا غفلت میکند و توجه لازم را ندارد.
The quality or state of being drowsy or inattentive; a lack of alertness.
- NOUN
example
معنی(example):
اوسیتانس به عمل خوابآلودگی یا عدم توجه اشاره دارد.
مثال:
Oscitance refers to the act of being drowsy or inattentive.
معنی(example):
اوسیتانس او در طول سخنرانی نشان داد که علاقهای ندارد.
مثال:
His oscitance during the lecture made it clear he wasn’t interested.
معنی فارسی کلمه oscitance
:
اوسیتانس، حالتی که در آن فرد خوابآلود یا غفلت میکند و توجه لازم را ندارد.