معنی فارسی osmotaxis

B2

حرکت ارگانیسم‌ها به سمت یا دور از ناحیه‌ای با غلظت اسموتیک خاص.

Movement of an organism in response to osmotic gradients.

example
معنی(example):

برخی از باکتری‌ها حرکت خود را به سمت مناطق با غلظت بالای نمک نشان می‌دهند.

مثال:

Some bacteria exhibit osmotaxis by moving towards areas with higher salt concentration.

معنی(example):

اوسموتاکسیس در نحوه‌ی پاسخ‌گویی ارگانیسم‌ها به محیط آن‌ها مهم است.

مثال:

Osmotaxis is important in how organisms respond to their environment.

معنی فارسی کلمه osmotaxis

: معنی osmotaxis به فارسی

حرکت ارگانیسم‌ها به سمت یا دور از ناحیه‌ای با غلظت اسموتیک خاص.