معنی فارسی out of the picture
B2خارج از صحنه، به معنای حذف شدن یا نداشتن تأثیر در یک موقعیت یا رویداد خاص.
Not involved in a situation or process; no longer influencing or participating.
- IDIOM
example
معنی(example):
از زمانی که او به شهر دیگری رفت، از صحنه خارج شده است.
مثال:
Since she moved away, she's been out of the picture.
معنی(example):
او تصمیم گرفت که عقبنشینی کند و اجازه دهد دیگران پروژه را مدیریت کنند، بنابراین او اکنون از صحنه خارج است.
مثال:
He decided to step back and let others handle the project, so he's out of the picture now.
معنی فارسی کلمه out of the picture
:
خارج از صحنه، به معنای حذف شدن یا نداشتن تأثیر در یک موقعیت یا رویداد خاص.