معنی فارسی out-guessed
B1شکل گذشته این فعل به معنی این است که کسی نتوانسته است حدس بهتری نسبت به دیگران بزند.
Past tense of out-guess; to have been bettered in prediction by opponents.
- VERB
example
معنی(example):
او در دور نهایی توسط رقبا از حدس زدن جلوتر رفت.
مثال:
She was out-guessed by the competition in the final round.
معنی(example):
بسیاری بر این باور بودند که او همه را از حدس زدن جلوتر گرفته است.
مثال:
Many believed he had out-guessed them all.
معنی فارسی کلمه out-guessed
:
شکل گذشته این فعل به معنی این است که کسی نتوانسته است حدس بهتری نسبت به دیگران بزند.