معنی فارسی outbegging

B1

در حال طلب کمک از دیگران، معمولاً با کوشش بیشتر از آنچه که عادی است.

The act of surpassing others while begging.

example
معنی(example):

او در حال طلب کمک از جامعه بود.

مثال:

He was outbegging for support from the community.

معنی(example):

آنها او را در حال طلب کمک به جای جستجوی کار پیدا کردند.

مثال:

They found him outbegging instead of looking for a job.

معنی فارسی کلمه outbegging

: معنی outbegging به فارسی

در حال طلب کمک از دیگران، معمولاً با کوشش بیشتر از آنچه که عادی است.