معنی فارسی outbegged

B1

به دیگران در یک موقعیت طلبی پیشی گرفتن در گذشته.

To have surpassed others in begging or requesting help in the past.

example
معنی(example):

او در طول رویداد خیریه، همه را در طلبی شکست داد.

مثال:

He had outbegged everyone during the charity event.

معنی(example):

علیرغم تلاش‌هایش، او احساس کرد که در رقابت در طلبی شکست خورده است.

مثال:

Despite her efforts, she felt outbegged at the competition.

معنی فارسی کلمه outbegged

: معنی outbegged به فارسی

به دیگران در یک موقعیت طلبی پیشی گرفتن در گذشته.