معنی فارسی outby

B1

به معنی عبور کردن یا گذر کردن از کنار چیزی.

To go past or outside of something.

example
معنی(example):

دام‌ها در سپیده‌دم از کنار نرده‌ها عبور کردند.

مثال:

The livestock moved outby the fence at dawn.

معنی(example):

او از کنار ورودی عبور کرد تا هوای تازه‌ای بگیرد.

مثال:

He walked outby the entrance to get some fresh air.

معنی فارسی کلمه outby

: معنی outby به فارسی

به معنی عبور کردن یا گذر کردن از کنار چیزی.