معنی فارسی outfiguring
B1فرآیند برتر فهمیدن یا حل کردن مسائل یا چالشها.
The act of figuring something out better than someone else.
- VERB
example
معنی(example):
بیرونsmart کردن معما بیشتر از آنچه که انتظار میرفت طول کشید.
مثال:
Outfiguring the puzzle took longer than expected.
معنی(example):
او دارد در محل کار بسیاری از مشکلات پیچیده را بیرونsmart میکند.
مثال:
He is outfiguring many complex problems at work.
معنی فارسی کلمه outfiguring
:
فرآیند برتر فهمیدن یا حل کردن مسائل یا چالشها.