معنی فارسی outfinding

B1

فرآیند یا مهارت پیدا کردن جواب یا اطلاعات بهتر از دیگران.

The process of finding out something in a superior way.

example
معنی(example):

بیرونsmart کردن پاسخ نیاز به تحقیقات زیادی داشت.

مثال:

Outfinding the answer took a lot of research.

معنی(example):

مهارت‌های بیرونsmart کردن او کمک کرد تا در شغلش موفق شود.

مثال:

Her outfinding skills helped her excel in her career.

معنی فارسی کلمه outfinding

: معنی outfinding به فارسی

فرآیند یا مهارت پیدا کردن جواب یا اطلاعات بهتر از دیگران.