معنی فارسی outfittings
B1چیدمان یا انتخاب لوازم و دکوراسیون برای یک مکان.
The furnishings and equipment arranged in a space.
- NOUN
example
معنی(example):
دکوراسیون جدید دفتر به طور خلاقانهای چیده شده بود.
مثال:
The outfittings for the new office were creatively arranged.
معنی(example):
او دکوراسیونها را به دقت انتخاب کرد تا با سبک خودش مطابقت داشته باشد.
مثال:
She chose the outfittings carefully to match her style.
معنی فارسی کلمه outfittings
:
چیدمان یا انتخاب لوازم و دکوراسیون برای یک مکان.