معنی فارسی outguessed

B1

عملی که در آن کسی توانسته است حدس بهتری نسبت به دیگران بزند.

Past tense of outguess; to have predicted better than others.

verb
معنی(verb):

To beat through accurate anticipation of someone's plans and actions.

example
معنی(example):

او همه را از برتر حدس زد و به راحتی بازی را برد.

مثال:

She outguessed everyone and won the game easily.

معنی(example):

با وجود رقابت، او دوستانش را بهتر حدس زد.

مثال:

Despite the competition, he outguessed his friends.

معنی فارسی کلمه outguessed

: معنی outguessed به فارسی

عملی که در آن کسی توانسته است حدس بهتری نسبت به دیگران بزند.