معنی فارسی outlander
B1شخصی که از ناحیهای خارجی میآید و در یک مکان جدید ساکن میشود، اغلب در زمینه فرهنگ.
A person who comes from a foreign land or region.
- noun
noun
معنی(noun):
A foreigner or alien.
معنی(noun):
A stranger or outsider.
example
معنی(example):
غریبه در روستای کوچک احساس بیگانگی کرد.
مثال:
The outlander felt out of place in the small village.
معنی(example):
به عنوان یک غریبه، او درباره آداب محلی کنجکاو بود.
مثال:
As an outlander, he was curious about the local customs.
معنی فارسی کلمه outlander
:
شخصی که از ناحیهای خارجی میآید و در یک مکان جدید ساکن میشود، اغلب در زمینه فرهنگ.