معنی فارسی outlandish/outlandish

B2

در مورد چیزی که بسیار غیرمعمول و عجیب است، یا فراتر از هر انتظاری است، استفاده می‌شود.

Strikingly unconventional or unusual; bizarre.

example
معنی(example):

لباس او آنقدر عجیب بود که همه خیره شدند.

مثال:

Her outfit was so outlandish that everyone stared.

معنی(example):

پیشنهادات به نظر عجیب می‌رسیدند و هیچ پایه‌ای در واقعیت نداشتند.

مثال:

The proposals seemed outlandish, lacking any basis in reality.

معنی فارسی کلمه outlandish/outlandish

:

در مورد چیزی که بسیار غیرمعمول و عجیب است، یا فراتر از هر انتظاری است، استفاده می‌شود.