معنی فارسی outmanoeuvered

B2

شکست خوردن در موقعیتی که با تجربه و مهارت‌های هوشمندانه به دست آمده است.

To be outsmarted or outwitted in a competitive situation.

example
معنی(example):

او در مذاکرات به طرز هوشمندانه‌ای فریب خورد و قرارداد را از دست داد.

مثال:

He was outmanoeuvered in the negotiations, losing the contract.

معنی(example):

او در طول مسابقه احساس کرد که توسط رقیبش فریب خورده است.

مثال:

She felt outmanoeuvered by her competitor during the competition.

معنی فارسی کلمه outmanoeuvered

: معنی outmanoeuvered به فارسی

شکست خوردن در موقعیتی که با تجربه و مهارت‌های هوشمندانه به دست آمده است.