معنی فارسی outpart
B1جدا شدن یا جدا کردن از یک گروه یا قسمت بزرگتر.
To separate or divide from a group or larger part.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند از گروه اصلی جدا شوند تا جزیره را بررسی کنند.
مثال:
They decided to outpart from the main group to explore the island.
معنی(example):
برای لذت بردن از محیطی آرامتر، از جمع جدا شدند.
مثال:
To enjoy a quieter environment, they outparted from the crowd.
معنی فارسی کلمه outpart
:
جدا شدن یا جدا کردن از یک گروه یا قسمت بزرگتر.