معنی فارسی outplacement
B1برنامههایی برای کمک به کارکنان در پیدا کردن شغل جدید بعد از خاتمه کارشان.
Services provided to help laid-off employees find new employment.
- noun
noun
معنی(noun):
The process of helping to find new employment for redundant workers, especially executives
example
معنی(example):
شرکت خدمات جابجایی شغلی را برای کمک به کارکنان در یافتن شغلهای جدید ارائه کرد.
مثال:
The company offered outplacement services to help employees find new jobs.
معنی(example):
برنامههای جابجایی شغلی میتوانند انتقال را برای افرادی که اخراج شدهاند آسانتر کنند.
مثال:
Outplacement programs can make the transition easier for individuals laid off.
معنی فارسی کلمه outplacement
:
برنامههایی برای کمک به کارکنان در پیدا کردن شغل جدید بعد از خاتمه کارشان.