معنی فارسی outpry

B1

کشیدن یا به زحمت به دست آوردن یک حقیقت یا اطلاعات.

To extract truths or information, often after effort or persistence.

example
معنی(example):

او توانست حقیقت را از او در طول مصاحبه بروز دهد.

مثال:

She managed to outpry the truth from him during the interview.

معنی(example):

بازپرس توانست اطلاعات حیاتی را از مظنون بیرون بکشد.

مثال:

The detective outpried the suspect to get crucial information.

معنی فارسی کلمه outpry

: معنی outpry به فارسی

کشیدن یا به زحمت به دست آوردن یک حقیقت یا اطلاعات.