معنی فارسی outpsyching
B1عمل غلبه بر روحیات و احساسات افراد دیگر به منظور کسب برتری.
The act of psychologically outmaneuvering someone.
- VERB
example
معنی(example):
غلبه بر روحیات رقبایش بخشی از استراتژی او است.
مثال:
Outpsyching opponents is part of her strategy.
معنی(example):
او از غلبه بر روحیات دیگران در مکالمات لذت میبرد.
مثال:
He enjoys outpsyching others in conversations.
معنی فارسی کلمه outpsyching
:
عمل غلبه بر روحیات و احساسات افراد دیگر به منظور کسب برتری.