معنی فارسی outspanned

B1

ماضی برون‌پوشاندن، زمانی‌که چیزی فراتر از یک منطقه یا تقدیر خاص گسترش یابد.

Past form of outspan; to cover an area or extend over something.

verb
معنی(verb):

To release oxen from harness.

example
معنی(example):

ساختمان تمام زمین را فراگرفته و هر اینچ را پوشش می‌دهد.

مثال:

The building outspanned the entire lot, covering every inch.

معنی(example):

علاقه او فراتر از انتظارات خودش بود.

مثال:

Her affection outspanned her own expectations.

معنی فارسی کلمه outspanned

: معنی outspanned به فارسی

ماضی برون‌پوشاندن، زمانی‌که چیزی فراتر از یک منطقه یا تقدیر خاص گسترش یابد.