معنی فارسی outspanning
B1گستردگی یا دامنهای که به تصویر کشیدن یا به وجود آوردن یک اثر بزرگ اشاره دارد.
Extending or spanning across a wide area or range.
- verb
verb
معنی(verb):
To release oxen from harness.
example
معنی(example):
کارهای گسترده هنرمند تأثیر ماندگاری بر روی تماشاگران گذاشت.
مثال:
The artist's outspanning work left a lasting impression on the audience.
معنی(example):
گسترده در سراسر منظره، کوهها بیپایان به نظر میرسیدند.
مثال:
Outspanning across the landscape, the mountains seemed endless.
معنی فارسی کلمه outspanning
:
گستردگی یا دامنهای که به تصویر کشیدن یا به وجود آوردن یک اثر بزرگ اشاره دارد.