معنی فارسی outtraveled
B1پیشی گرفتن از دیگران در سفر یا مسافرت.
To travel faster or farther than others.
- VERB
example
معنی(example):
او با سریعتر راه پیمایی کردن از دوستانش پیشی گرفت.
مثال:
She outtraveled her friends by hiking faster.
معنی(example):
آنها فکر میکردند که او نمیتواند به مقصد برسد، اما از همه پیشی گرفت.
مثال:
They thought he would not make it, but he outtraveled everyone.
معنی فارسی کلمه outtraveled
:
پیشی گرفتن از دیگران در سفر یا مسافرت.