معنی فارسی outwiggled

B1

outwiggled به معنای اینکه شخصی در یک رقابت به شکلی برتری داشته است.

To have surpassed others in wiggling or moving in a lively manner.

example
معنی(example):

او در مسابقه هفته گذشته همه را تکان داد.

مثال:

He outwiggled everyone in the contest last week.

معنی(example):

او به خاطر اینکه سخت‌ترین رقیب را شکست داد احساس افتخار کرد.

مثال:

She felt proud because she outwiggled the hardest opponent.

معنی فارسی کلمه outwiggled

: معنی outwiggled به فارسی

outwiggled به معنای اینکه شخصی در یک رقابت به شکلی برتری داشته است.