معنی فارسی outwrench
B1شکست دادن یا عبور کردن از رقیب با استفاده از تلاش فیزیکی یا مهارت در یک عمل ویژه.
To surpass someone by exerting more physical strength or skill in a specific task.
- VERB
example
معنی(example):
او سعی کرد تا حریفش را در نبرد شکست دهد.
مثال:
He tried to outwrench his opponent to win the contest.
معنی(example):
مکانیک توانست مهره زنگ زده را از جایش دربیاورد.
مثال:
The mechanic managed to outwrench the rusted bolt.
معنی فارسی کلمه outwrench
:
شکست دادن یا عبور کردن از رقیب با استفاده از تلاش فیزیکی یا مهارت در یک عمل ویژه.