معنی فارسی ovened
B1پخته شده در فر، به معنای آمادهسازی یک غذا با استفاده از فر است.
Cooked in an oven; used to describe food that has been prepared by baking.
- VERB
example
معنی(example):
نان به طرز بینقصی در فر پخته شد.
مثال:
The bread was ovened to perfection.
معنی(example):
آنها پیتزا را به مدت 20 دقیقه در فر پختند.
مثال:
They ovened the pizza for about 20 minutes.
معنی فارسی کلمه ovened
:پخته شده در فر، به معنای آمادهسازی یک غذا با استفاده از فر است.