معنی فارسی over-balanced

B2

وضعیتی که در آن یک طرف بر دیگری غالب شده و توازن طبیعی از بین رفته است.

Describing a condition where one element exceeds or disrupts the balance of another.

example
معنی(example):

وضعیت بیش‌ازحد متعادل منجر به مشکل مالی شد.

مثال:

The over-balanced situation led to financial trouble.

معنی(example):

احساسات او توسط تفکر منطقی‌اش بیش‌ازحد متعادل شده بود.

مثال:

His emotions were over-balanced by his rational thinking.

معنی فارسی کلمه over-balanced

: معنی over-balanced به فارسی

وضعیتی که در آن یک طرف بر دیگری غالب شده و توازن طبیعی از بین رفته است.