معنی فارسی over-balancing
B1فرآیند یا عملی که باعث میشود یکی از طرفها بر دیگری غلبه کند.
The act of creating an imbalance by favoring one side or aspect over another.
- VERB
example
معنی(example):
او با پروژههای بیش از حد کار خود را بیشازحد متعادل میکند.
مثال:
He is over-balancing his workload with too many projects.
معنی(example):
بیشازحد متعادل کردن میتواند منجر به خستگی در محل کار شود.
مثال:
Over-balancing can lead to burnout at work.
معنی فارسی کلمه over-balancing
:
فرآیند یا عملی که باعث میشود یکی از طرفها بر دیگری غلبه کند.