معنی فارسی over-dependence
B2وابستگی زیاد و ناپایدار به یک شخص یا چیز.
An excessive reliance that can hinder autonomy or personal development.
- NOUN
example
معنی(example):
وابستگی بیش از حد او به والدینش بر استقلالش تأثیر گذاشت.
مثال:
His over-dependence on his parents affected his independence.
معنی(example):
وابستگی بیش از حد به تکنولوژی ممکن است خلاقیت را محدود کند.
مثال:
Over-dependence on technology may limit creativity.
معنی فارسی کلمه over-dependence
:
وابستگی زیاد و ناپایدار به یک شخص یا چیز.