معنی فارسی over-much
B1بیش از حد، بهویژه برای توصیف چیزی که باید در حد معقول باشد.
An excessive amount or degree of something.
- OTHER
example
معنی(example):
سر و صدای بیش از حدی از مهمانی همسایه به گوش میرسید.
مثال:
There was over-much noise coming from the party next door.
معنی(example):
نصیحت او برای وضعیت من بسیار زیاد بود.
مثال:
His advice was over-much for my situation.
معنی فارسی کلمه over-much
:
بیش از حد، بهویژه برای توصیف چیزی که باید در حد معقول باشد.