معنی فارسی overable
B1چیزی که میتوان بر آن غلبه کرد یا حل کرد.
Something that can be overcome or solved.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این مشکل با منابع مناسب قابل حل بود.
مثال:
The problem was overable with the right resources.
معنی(example):
او باور داشت که این کار در صورت همکاری همه قابل انجام است.
مثال:
He believed the task was overable if everyone worked together.
معنی فارسی کلمه overable
:چیزی که میتوان بر آن غلبه کرد یا حل کرد.