معنی فارسی overably

B1

به طوری که می‌توان بر آن غلبه کرد.

In a manner that can be managed or overcome.

example
معنی(example):

وضعیت می‌تواند با برنامه‌ریزی دقیق به‌طور مناسب مدیریت شود.

مثال:

The situation can be overably managed with careful planning.

معنی(example):

او با رویکرد مناسبی به پروژه نزدیک شد و موفقیت را تضمین کرد.

مثال:

She approached the project overably, ensuring success.

معنی فارسی کلمه overably

:

به طوری که می‌توان بر آن غلبه کرد.